خاطره
سلام
توخونه بادوستم نشسته بودیم حوصله ام سر رفت به دوستم گفتم بریم بیرون یه دوری بزنیم اونم قبول کردو باهم راهی بیرون شدیم
وقتی وارد خیابان اصلی شدیم باچشم میدیدم که جوانان یا مردانی که باچشم مارو دنبال میکردند( دوستم یه کم بی حجاب بود چادری بود ولی خوب یکم ارایش و شلوار 90 . زیاد رفتو امد نداریم ولی به عنوان یه دوست قدیمی گه گاهی به هم دیگه سرمیزنیم ) و اما این نگاه ها فقط روی دوستم بود وکسی به من نگاه نمیکرد ? اگرهم نگاه میکرد یه نگاه گذرا (یهویی)بود . واقعا به نظرم دوستمم سختش بود ولی من راحت بودم هیچ کس باهام کاری نداشت یه جوری عادی جلوه میکردم ولی دوستم نه ( مثل اینکه میون ده تا مداد مشکی یه دونه مداد رنگی باشه ) .درسته حجابمو دوست داشتم ولی واقعا امروز دیدگاهم نسبت به حجابم عوض شد و به حجابِ بهتر معتاد شدم .
ختم کلام
ازدیدگاه من راحت بودن زن تو جامعه (ازادیش ) به حجابش بستگی داره هرچی ساده تر باشی بهتره …